آیا افرادی که بیش فعالی و نقص توجه دارند مودی هستند ؟
اگر تاکنون تشخیص بیشفعالی/نقص توجه گرفته باشید این احتمال وجود دارد که خود را به لحاظ عاطفی حساس و زودرنج قلمداد کنید . اما این ویژگی از کجا می آید ؟ مربوط به ذات خود اختلال بیش فعالی می باشد ؟ یا چون این اختلال شخص مبتلا را سر خورده و ناراحت می کند ، فرد حساس و زود رنج می شود ؟ یا اینکه مودی بودن یکی از هسته های دیگر بیش فعالی نقص توجه می باشد که در عده ای وجود دارد و در عده ای نه !
اگرچه حدود یک قرن از کشف بیش فعالی/نقص توجه می گذرد ، اما فقط حدود بیست سال است که متخصصین متوجه شده اند این اختلال به بزرگسالی نیز انتقال می یابد و به آغاز نوجوانی ختم نمی شود . زینرو تعجب آور نیست که صحبت پیرامون بیش فعالی و نقص توجه و تشخیص گذاری آن برای یک بزرگسال در بین توده های عمومی مردم با چنین سوال هایی همراه می شود : (( مگه بیش فعالی برا بچه ها نبود ؟ ) یا ( مگه بزرگ میشن خوب نمیشن ؟)).
اما در این مقاله محدود و ساده قصد اصلاح و بازخوانی سوتفاهمات را نداریم . آنچه مدنظر است این است که یافته های علمی و نشانه شناسی در مورد این اختلال سال های سال به نمونه های کودکان محدود بوده است ، مشکل از جایی شروع می شود که ما نمی دانیم در ذهن کودک چه می گذرد ، بلکه فقط رفتار ها و عملکرد کودک را میبینیم . بعبارتی ما می توانیم بفهمیم که یک کودک وسیله های ضروری اش را گم می کند ، زیاد حرف می زند ، از در و دیوار بالا می رود اما نمی توانیم تشخیص دهیم که کودک دچار سرگردانی ذهنی می شود یا احساس بی قراری را تجربه می کند . در واقع فهم رسمی ما ازین اختلال تا کنون مبتنی بر نشانه های بیرونی ، رفتاری و عملکردی بوده است تا اینکه به نشانه های ذهنی ، پدیدار شناسانه و تجربیات فاعلی تکیه داشته باشد . با این مقدمه می شود توجیه کرد که چرا حرف زدن پیرامون مشکلات هیجانی و عاطفی در این اختلال دیر تر شروع شده یا اینکه کمتر جدی گرفته شده است .
با مراجعه با بانک های اطلاعاتی یافته های زیادی را می یابید که از مشکلات هیجانی در مورد بزرگسالان مبتلا به این اختلال حمایت می کند . شخصی که مودی باشد ، ممکن است دمدمی یا بدقلق باشد ، تحمل پایینی داشته باشد ، روان رنجور بنظر بیاید و اینکه شیوه ی تجربه و ابراز هیجانی پیش بینی ناپذیرتری داشته باشند . اگرچه توافقی کامل در مورد مدلول و معنی آدم مودی نداریم اما مشکلات هیجانی یا به اصطلاح علمی ناتنطیمی هیجانی به دامنه وسیعی از مشکلات اطلاق می شود که می توان به مواردی از قبیل هیجان پذیری افراطی ( ترس و ناراحتی و ذوق زدگی شدید تر از دیگران ) ، مشکل در تنظیم هیجان ( مشکل در برگشتن به حالتی خنثی بعد از تجربه ی هیجان ) ، مشکل در آگاهی هیجانی ( اینکه بدانیم در حال حاضر چه احساسی و هیجانی داریم و اینکه این حس چرا پدیده آمده است ) اشاره نمود .
اما اینکه آیا بزرگسالان مبتلا به این اختلال ناتنطیمی هیجانی دارند ؟ سه جواب دسته بندی شده ی کلی دارد .
- نگرش اول اذعان می دارد که مشکلات هیجانی یا مودی و دمدمی بودن در این اختلال به ذات آن بر می گردد ؛ از آنجا که این افراد در خود تنظیمی و خود مدیریتی مشکل دارند ، ممکن است نتوانند هیجانات خود را نیز به مانند کارهای روزمره یا اتاق خود کنترل و مدیریت کنند و اینکه پریشانی توجه و حواس آن ها مستقیما باعث شود نتوانند مشکل را ارزیابی و حل کنند ، یا اینکه نتواند موضوع هیجانی را برای خود ، آنطور که دیگران حل می کنند ، حل کنند . این نگرش حوزه های درگیر در اختلال بیش فعالی و نقص توجه را در ابعادی وسیع و گسترده تر می بیند ، تا آنجا که برای مثال ممکن است مشکل نقص توجه را به مشکل در کنترل هیجانات نیز ربط بدهد . چون فردی که نتواند توجه موثر و کارآمد داشته باشد هیجانات خود را بخوبی نخواهد شناخت یا آن را بخوبی بازشناسی نخواهد کرد . با این خوانش مشکل در کنترل و نظم بخشی به هیجان ها می تواند از پیامد های دیگر توجه ضعیف ، حواس پرتی ، بیش فعالی یا تکانشگری باشد .
اشکال نگرش اول این است که تمام افراد مبتلا به اختلال بیش فعالی و نقص توجه مشکلات هیجانی ندارند و این نگرش نمی تواند توجیه کند چرا کسری از این افراد هرگز با مشکلات مشابه آن روبرو نمی شوند . اما نگرش بعدی این ضعف نظری را هدف قرار می دهد .
نگرش دوم معتقد است می شود که ناتنظیمی هیجانی را به مانند خود ” بیش فعالی ” یا ” نقص توجه ” زیر مقیاسی جداگانه در نظر گرفت . حالا عده ای ممکن است فقط نقص توجه داشته باشند ، عده ای هر سه را ( بیش فعالی ، نقص توجه ، ناتنطیمی هیجانی یا دمدمی بودن)، عده ای دوتا از این سه مولفه را . یعنی فقط یک عده از افراد مبتلا به اختلال ممکن است علائمی همچون کم تحملی ، پرخاشگری ، زودرنجی و نشانه های مشابه را گزارش دهند .
نگرش سوم هر دوی این مشکلات را کاملا مجزا در نظر می گیرد و ادعا می کنید ایندو ( بیش فعالی /نقص توجه ، ناتنظیمی هیجانی) همراه هم بروز می کنند ( مانند دو همسفر که در کنار یکدیگرند اما مستقلند )ولی ذاتا به یکدیگر متصل نیستند . افرادی که بیش فعالی / نقص توجه داشته باشند ممکن است با شکست هایی زیادی در طول زندگی روبرو شوند ، که باعث شود افسرده شوند و این افسردگی خود باعث شود فرد ، مودی ، پرخاشگر ، کم تحمل یا تحریک پذیر و حساس بنظر بیاید . همانطور که اضطراب و افسردگی به وفور همراه هم بروز می کند با این نگرش بیش فعالی/نقص توجه و مودی بودن هم همراه هم بروز می کند اما این دو جداگانه اند یا اینکه مشکلات هیجانی مربوط به اختلال دیگری همچون افسردگی ، دوقطبی ، شخصیت مرزی ، خلق انفجاری متناوب …. باشد که همراه بیش فعالی/نقص توجه بروز کرده است و به ذات این اختلال ربط چندان نداشته باشد .
بهر حال نگرش اول امروزه حمایت بیشتری می شود . بارکلی اینگونه مطرح می کند که مشکلات هیجانی در افرادی که نقص توجه خالی دارند با افرادی که بیش فعالی/ نقص توجه ترکیبی دارند متفاوت است .
افرادی که نوع ترکیبی این اختلال را دارند اغلب خودکنترلی کمتری دارند ، خویشتنداری آن ها ضعیف تر است و کاری را انجام می دهند که ممکن است آن هارا سریعا پشیمان کند .
وقتی که ما عصبانی می شویم ، فرضا در شرایطی که کودکی به صورتمان چنگ می زند ، حس و هیجان اولیه ما خشم است و چنین جمله ای از فکرمان می گذرد : (( این بچه ی بی ادب را باید کتک زد )) . اما در شرایط طبیعی سریعا با خودمان حرف می زنیم و هیجانمان را قبل از بروز تعدیل می کنیم : (( خب ببین بچه است )) (( اشکال نداره ، حتمن گرسنه یا بی حوصله است که چنگ زده )) ؛ چنین جملاتی فکر اول مارا که پرخاشگرانه بود تعدیل می کند و در پی آن هیجان خشم ما نیز فرو می نشیند یا تعدیل می شود و با ترکیب با هیجان خشم اولیه ، واکنش مارا ملایم تر می کند . اما افرادی که بیش فعالی /نقص توجه دارند همان فکر و هیجان اول را اغلب بدون وارسی و تعدیل و نرمتر کردن بروز می دهند . چنین چیزی باعث می شود صفاتی مانند مودی ، عصبانی ، بدقلق ، هیجانی یا به اصطلاح جوانترها جو گیر به این دسته افراد نسبت داده شود، چرا که به فکر دوم یا هیجان دوم که نرمتر باشد نمی رسند . افرادی که نقص توجه خالی داشته باشند کمتر چنین مشکلی دارند ، همانطور که می دانید نقص توجه شامل وضعیتی است که فرد در خیال بافی ، حواس پرتی بسر می برد ، فرد ممکن است پس از یک رویداد هیجانی با نشخوار فکری و نگرانی روبرو شود و چون نمی تواند روی مشکل تمرکز کند و با صبر و حوصله موضوع هیجانی را برای خودش حل کند ، نمی تواند خودش را آرام کند یا به حالت اول برگردد. در هرصورت افرادی که نوع ترکیبی دارند هم در ابراز اولیه یا تکانشگری هیجانی و هم در کنترل و تنظیم هیجان ایجاد شده مشکل دارند اما افرادی که نقص توجه خالی دارند فقط در کنترل و تنظیم هیجان مشکل دارند .
بهر تقریر موضوع رابطه بین مودی بودن و بیشفعالی/نقص توجه پیچیدگی هایی زیادی دارد اما آنچه مسلم است این است که ایندسته افراد درگیری های هیجانی متفاوت و متنوعی در طول زندگی دارند و بسیار مهم است تا یاد بگیرند چگونه حیات هیجانی خود را متحول کنند .